لگد زدن ایران والیبال صربستان ورزشگاه

لگد زدن: ایران والیبال صربستان ورزشگاه مهدی مهدوی شهرام محمودی تیم ملی والیبال والیبال

خرید کتاب از گوگل

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

دانلود کتاب خارجی

دانلود کتاب لاتین

گت بلاگز اخبار فرهنگی و هنری مریم حیدرزاده از ممنوع‌الفعالیتی خود می‌گوید

هشت‌ سال حذفم کردند؛ حذفی به شدت ناعادلانه. خیلی متاسفم که بگویم بر خلاف اصطلاح «همه در برابر قانون یکسان هستند» آن سرنوشت همه در برابر قانون یکسان نبودند. من ب

مریم حیدرزاده از ممنوع‌الفعالیتی خود می‌گوید

مریم حیدرزاده از ممنوع الفعالیتی خود می گوید

عبارات مهم : آلبوم

هشت سال حذفم کردند؛ حذفی به شدت ناعادلانه. خیلی متاسفم که بگویم بر خلاف اصطلاح «همه در برابر قانون یکسان هستند» آن سرنوشت همه در برابر قانون یکسان نبودند. من به ایرادهایی محکوم شدم که خیلی ها آن ایرادات را داشتند؛ به عنوان نمونه به من گفتند که با خواننده های خارج از کشور کار کرده ام، این در حالی است که دیگران هم با خواننده هایی حتی از نظر دوستان مطرودتر کار کردند و جهت سریال های ماه رمضانی تلویزیون هم شعر گفتند. انگار می درخواست کردند من آینه عبرت بقیه شوم.

به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند نوشت: «آنهایی که نخستین سال های زندگی دوباره موسیقی پاپ را در سال های آغازین دهه هشتاد یادشان هست، قطعا فراموش نکرده اند آن روزهایی را که شاعری به نام مریم حیدرزاده چگونه قلب ها را تسخیر کرده بود و چگونه با ترانه هایی که می سرود، نوارهای شعرخوانی که منتشر می کرد و البته کتاب های شعرش نبض مخاطبان آن روزها را در دست داشت. مخاطبانی که خسته از دوران جدی دهه شصت و آغازین سال های دهه هفتاد، علاقه را در آثار هنری جسته و یافته بودند و آن سال ها مریم حیدرزاده تجسم واژه علاقه بود. شاعر کم سن و سال نابینایی که با معصومیتی نوجوانانه از علاقه می گفت و دل ها را تسخیر می کرد.

مریم حیدرزاده از ممنوع‌الفعالیتی خود می‌گوید

آن روزها مریم حیدرزاده یکی از اشخاص مشهور وقت بود. یکی از بین انگشت شمار شاعرانی که صورت ارزش نیز چون کلمات ارزش جهت مردم آشناست. جهت این که بدانید او چه موقعیت و جایگاهی در آن سرنوشت داشت، باید به این توصیه توجه کنید که همکاری او با خشایار اعتمادی در آلبوم مثل هیچ کس فروشی میلیونی داشت. یا میلیون ها هواخواهی که با شنیدن شعرهای و صدای او در آن آلبوم داشتند علاقه را در خاکستری وقت تجربه می کردند.

مریم حیدرزاده ولی به واسطه شعر نبود که صورت آشنای مردمش شد. او نخستین مواجهه اش را با مردم چنین تعریف می کند: سال ٧٤ که جزو المپیاد ادبیات بودم، در برنامه شب های تابستان به واسطه آقای سیدرضا صفدری شرکت کردم و بعد از آن هم اجرای بخش ادبی برنامه صبحگاهی همین شبکه را با نام با طراوت بر عهده گرفتم. قسمت ادبی این برنامه یک جُنگ اجتماعی – فرهنگی بود که سه روز در هفته اجرا و در آن اشعاری خوانده و به نامه های مربوط به بخش ادبی پاسخ داده می شد. آنهایی که آن برنامه را یادشان است قطعا فراموش نکرده اند که مریم حیدرزاده در آن برنامه اشعاری را از خودش، حافظ و دیگر شعرا می خواند.

هشت‌ سال حذفم کردند؛ حذفی به شدت ناعادلانه. خیلی متاسفم که بگویم بر خلاف اصطلاح «همه در برابر قانون یکسان هستند» آن سرنوشت همه در برابر قانون یکسان نبودند. من ب

بعد از آن یک دوره پرکاری فرا رسید. دوره ای که مریم حیدرزاده در آن کتاب های پروانه ات خواهم ماند و مثل هیچکس را عرضه کرد. پروانه ات خواهم ماند شعرهای کاملا کلاسیک از جمله غزل، مثنوی، شعرهای نیمایی و چهارپاره شاعر را مشمول بر بود و مثل هیچکس هم همراه با آلبوم خشایار اعتمادی منتشر شد. مریم حیدرزاده وضع و حال آن روزها را چنین تعریف کرده است: شاید چون نخستین دختری بودم که با مجوز قانونی توانستم این کار را انجام بدهم، کار بسیار موفق شد. در آن وقت جز آلبوم های استاد شاملو با آهنگسازی زنده یاد بابک بیات دکلمه زیاد مرسوم نبود و بنابراین آن کار خیلی شنیده شد؛ شاید چون کمتر به زبان محاوره ترانه به صورت دکلمه اجرا می شد و شاید هم آدم های آن دوره نسبت به الان بااحساس تر بودند. به هر حال مثل یک پازل تمامی این موارد در کنار هم قرار داده شد تا این کارها شنیده شود.

بعد از موفقیت مثل هیچکس، آلبوم به خاطر تولدت و سپس یا تو یا هیچکس به بازار آمد که هر دو موفق بود و سپس ساز مخالف. روزهای موفق و پرکاری بود. آن روزها ولی زیاد دوام نیاورد. روزها گذشتند و گردونه چرخید و بازی عوض شد. هنگامی که مریم حیدرزاده با پیشنهادهای پرشمار خوانندگان مواجه شد، تصویر العمل منطقی او به عنوان ترانه سرا استقبال از هنرمندانی بود که هر کدام خاطره نسلی را ساخته بودند و یا در مسیر خاطره سازی بودند. مریم هم چنین کرد و با چندینه خواننده ایرانی خارج از کشور همکاری کرد. غافل از این که این راه به ممنوع الفعالیتی ختم می شود که شد و این ممنوع الفعالیتی او را بیش از هشت سال از فضای هنری جامعه دور کرد؛ هشت سال دوری که به گفته خودش در دولت یازدهم به خط آخر رسید.

مریم حیدرزاده راجع به هشت سال ممنوع الکار بودنش می گوید: هشت سال حذفم کردند؛ حذفی به شدت ناعادلانه. خیلی متاسفم که بگویم بر خلاف اصطلاح «همه در برابر قانون یکسان هستند» آن سرنوشت همه در برابر قانون یکسان نبودند. من به ایرادهایی محکوم شدم که خیلی ها آن ایرادات را داشتند؛ به عنوان نمونه به من گفتند که با خواننده های خارج از کشور کار کرده ام، این در حالی است که دیگران هم با خواننده هایی حتی از نظر دوستان مطرود تر کار کردند و جهت سریال های ماه رمضانی تلویزیون هم شعر گفتند. انگار می درخواست کردند من آینه عبرت بقیه شوم.

مریم حیدرزاده از ممنوع‌الفعالیتی خود می‌گوید

اما ظاهرا این همه دوری فاصله چندانی میان مریم حیدرزاده و هوادارانش ایجاد نکرده است و شاید هم او حتی در چنین اوضاعی هم جهت خود هواداران جدیدی تربیت کرده هست. خود این شاعر در این مورد می گوید: در اینستاگرام می بینم که دوستانی بیست ساله و یا در آن حد و حدود در جریان کارهای من هستند و از آلبوم آخرم آبرنگ هم خوششان آمده هست. من هر شب صفحه ام را با دقت چک می کنم و می بینم که می شود امیدوار بود که خیلی ها در هوای کسی و به هوای کسی نفس می کشند. این که علاقه منقرض شود، دلواپس کننده است ولی این بازخوردها امیدوارم می کند که چنین اتفاقی قرار نیست رخ دهد.

آن سال های ممنوعیت باعث شد تا مریم حیدرزاده در آن سوی آب ها پرکارتر شود. شاعری که بارها و بارها در آن وقت گفته بود که اگر حق گزینش بین داخل و خارج را داشت، بی شک کار در کشور عزیزمان ایران را گزینش می کرد؛ هنگامی که به قول خودش دید که این جا کمترین روزنه ای برایش وجود ندارد، حضورش را در موسیقی ایرانی آن سوی آب ها پررنگ تر کرد.

هشت‌ سال حذفم کردند؛ حذفی به شدت ناعادلانه. خیلی متاسفم که بگویم بر خلاف اصطلاح «همه در برابر قانون یکسان هستند» آن سرنوشت همه در برابر قانون یکسان نبودند. من ب

خود حیدرزاده راجع به آن روزها می گوید: من کارهایی آن جا انجام دادم و انکارش هم نمی کنم. ولی دلیلش این بود که به عنوان یک هنرمند حس می کردم اگر کاری انجام ندهم از دست می روم و نابود می شوم و این جا راه امیدی جهت من باز نبود. آن دوره دغدغه مدیران این عرصه اصلا فرهنگ و هنر نبود و تبعیض و بی عدالتی موج می زد. تا این که دولت تدبیر و امید روی کار آمد و دیدم اوضاع و مواضع مدیران عوض کردن کرده و فرهنگی تر شده است هست. بنابراین نامه ای به وزیر ارشاد نوشتم و اتفاقات را از شروع شرح دادم و سپس دیداری با هم داشتیم و از آن به بعد، یعنی از وقت شروع رسمی ریاست جمهوری آقای روحانی با هیچ خواننده خارج از کشور کار نکردم.

در دوره تازه فعالیت هایش؛ مریم حیدرزاده در کشور عزیزمان ایران کتاب «تو را در حضور همه دوست دارم» را منتشر کرده است و البته آن گونه که می گوید کارهای نهایی روی کتابی به نام چشمم به تو چشمم به نقاشی است را دارد انجام می دهد. در این بین مریم حیدرزاده در این دوره وجهی دیگر از توانایی هایش را نیز به معرض نمایش گذاشته هست؛ نقاشی. نقاشی به عنوان یک شاعر نابینا؛ که می تواند کنجکاوی برانگیز باشد. خود شاعر راجع به این جنبه از کارش می گوید: ایده هایم در نقاشی ایده هایی کاملا ذهنی هستند. در حقیقت می توانم بگویم که در نقاشی هایم حس اشعارم را ترسیم می کنم…

مریم حیدرزاده از ممنوع‌الفعالیتی خود می‌گوید

اما چه می شود که شاعر محبوب ترانه های باعشق این سرزمین رو به نقاشی می آورد؟ مریم حیدرزاده این را پاسخ به حسرتی همیشگی می داند. داستان نقاش شدن مریم حیدرزاده را از زبان خود شاعر می شنویم: هنگامی که فرزند بودم می دیدم. این را دقیق به یاد دارم. حتی یاد دارم که پلنگ صورتی را با عینک ذره بینی می دیدم و آن را به خوبی به یاد دارم. از تصویرهای دیگری که به ذهن دارم یکی هم رنگ قرمز دسته گل عروسی خاله ام است.

پس رنگ ها در ذهن من تعریف دارند. در حقیقت مسئله چشم من جز آب مروارید چیزی نبود. من از یک و نیم سالگی تا سه و نیم سالگی در این دو سال سه بار چشم هایم را جراحی کردم. ولی داستان حسرت نقاشی به جایی دور برمی گردد. به روزهای سه سال و نیمی ام؛ که یکی از دوستان پدرم جهت من از کیش یک بسته آبرنگ هدیه آورده بود. آن موقع خیلی ذوق و شوق داشتم که آبرنگ را باز کنم و با آن نقاشی بکنم. ولی آن عمل جراحی…

داستان از زبان حیدرزاده ادامه دارد: بعداز عمل جراحی حسرت نقاشی با من ماند؛ قد کشید؛ بزرگ شد. هیچ چیزی هم آن جای خالی را پر نکرد. آن حسرت هر لحظه همراهم بود و هر لحظه هم از این حسرت می گفتم؛ تا این که هشت سال پیش استادی بهم گفت که به جای این که مدام از حسرت نقاشی بگویی، شروع کن و نقاشی بکش! و چنین شد که آن کودک سه ساله بعد از چند سال حسرت بالاخره بسته آبرنگش را به دست گرفت…

سخنان شاعری که در گذشته نشان داده بود رگ خواب مخاطب را در دست دارد و به عبارت بهتر نبض مردم را می شناسد راجع به وضع و حال موسیقی به خصوص موسیقی پاپ در این سرنوشت می تواند خواندنی باشد. او انگار از این اوضاع دل خوشی ندارد؛ و می گوید: در این عرصه بسیار ضعیف شده است ایم. هم سلیقه ترانه ها افت کرده و نازل است و هم اوضاع ادبیات حاکم بر موسیقی، یا همان واژه گزینی و حتی قافیه و وزن؛ که انگار در ترانه های امروزمان به امان خدا رها شده است است.

برخی اوقات می بینیم که در یک قطعه محبوب که مورد استقبال همگان قرار گرفته است حتی نمی شود قافیه را نیز یافت؛ و این دلواپس کننده هست. یک بار در جایی دیگر هم گفته بودم که ترانه سرایان و آهنگسازانی که در رأس هرم موسیقی ایستاده اند، با این سهل گیری ها دارند هوش موسیقایی مردم را تضعیف می کنند.

اما چه باید کرد؟ جمله نهایی مریم حیدرزاده می تواند پاسخ این پرسش باشد: به جای آن که حساسیت ممیزی روی چند کلمه به خصوص باشد، دوستان روی بخش های فنی حساس باشند. می بینیم که آثاری که بیرون می آیند، گاه بسیار پرغلط هستند…

واژه های کلیدی: آلبوم | ترانه | نقاشی | موسیقی | خواننده | مریم حیدرزاده | اخبار فرهنگی و هنری

دانلود


دانلود فایل ها

نویسنده : topsblog

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • کتاب خارجی معروف
  • قیمت کیندل
  • فروشگاه کتاب خارجی
  • خرید کتاب الکترونیکی خارجی
  • خرید کتاب خارجی آنلاین
  • خرید کتاب زبان اصلی قانون
  • کتاب های اقتصاد اورجینال
  • کتب کتابخانه وAPI زبان اصلی
  • کتاب های بازیهای کامپیوتری اورجینال
  • دانلود منابع مرجع اخلاق کسب و کار
  • خرید کتاب های کامپایلرها از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی زبان مدلسازی
  • خرید کتاب زبان های برنامه نویسی زبان اصلی
  • خرید کتاب تکس لاتکس زبان اصلی
  • دانلود منابع مرجع نرم افزار آفیس
  • خرید کتاب نرم افزار های ادوبی زبان اصلی
  • منابع اورجینال نرم افزار ماکرومدیا
  • کتب نرم افزار CAD زبان اصلی
  • هاردکپی کتاب های محاسبات علمی
  • دانلود منابع مرجع شبکه